پاره ای و جزوی از سی اجزای قرآن مجید. (آنندراج). اجزای قران کریم که در مجلد متساوی جلد شده و در مجالس ترحیم نهند و هر یک از حضار هر یک جزوی از آن را خوانند. (یادداشت بخط مؤلف) : می نگردی مگر به بیغاره گرد صندوقهای سی پاره. سنائی. از برای قدسیان سی پارۀ افلاک را این ده آیتهای زر یارب چه موزون کرده اند. مجیرالدین بیلقانی. و بر هر جزوی سی پاره صد دینار مغربی خرج می شد. (راحه الصدور راوندی). - سی پاره را قرآن کردن، کنایه از سی پاره را جمع کردن و فراهم آوردن. (آنندراج) : جمع اگر از بستن لب شد دل من دور نیست خامشی سی پاره را بسیار قرآن کرده است. صائب (از آنندراج)
پاره ای و جزوی از سی اجزای قرآن مجید. (آنندراج). اجزای قران کریم که در مجلد متساوی جلد شده و در مجالس ترحیم نهند و هر یک از حضار هر یک جزوی از آن را خوانند. (یادداشت بخط مؤلف) : می نگردی مگر به بیغاره گرد صندوقهای سی پاره. سنائی. از برای قدسیان سی پارۀ افلاک را این ده آیتهای زر یارب چه موزون کرده اند. مجیرالدین بیلقانی. و بر هر جزوی سی پاره صد دینار مغربی خرج می شد. (راحه الصدور راوندی). - سی پاره را قرآن کردن، کنایه از سی پاره را جمع کردن و فراهم آوردن. (آنندراج) : جمع اگر از بستن لب شد دل من دور نیست خامشی سی پاره را بسیار قرآن کرده است. صائب (از آنندراج)
برهنه پای و بی کفش. (ناظم الاطباء). پابرهنه. پاپتی. حافی. برهنه پای. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : وهم تهی پای بسی ره نبشت هم ز درش دست تهی بازگشت. نظامی. تهی پای رفتن به از کفش تنگ بلای سفر به که در خانه جنگ. سعدی. رجوع به تهی و دیگر ترکیبهای آن شود، جلد و شتابان. (ناظم الاطباء)
برهنه پای و بی کفش. (ناظم الاطباء). پابرهنه. پاپتی. حافی. برهنه پای. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : وهم تهی پای بسی ره نبشت هم ز درش دست تهی بازگشت. نظامی. تهی پای رفتن به از کفش تنگ بلای سفر به که در خانه جنگ. سعدی. رجوع به تهی و دیگر ترکیبهای آن شود، جلد و شتابان. (ناظم الاطباء)
آلتی فلزین مرکّب از چهار دیواره که بر آتش نهند و سیخهای کباب بر آن گردانند بریان کردن را، بعض فرهنگها بدان معنی دهن دره و خمیازه داده اند. رجوع به آهبنیابه شود
آلتی فلزین مرکّب از چهار دیواره که بر آتش نهند و سیخهای کباب بر آن گردانند بریان کردن را، بعض فرهنگها بدان معنی دهن دره و خمیازه داده اند. رجوع به آهبنیابه شود
افزاری که دارای سه پایه است و درطباخی استعمال میکنند. (ناظم الاطباء) ، چیزی از چوب و جز آن که دارای سه پایه باشد که چیزی بر آن نهند. (یادداشت بخط مؤلف) ، آلت سیاست که گناهکاران را بدان بسته تازیانه میزدند: مثال داد تا بر آن راه که آن مخاذیل آمده بودند سه پایه ها بزدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 40). تانزد شاه شب سه پایۀ خویش بود ترسان دلش ز سایۀ خویش. نظامی
افزاری که دارای سه پایه است و درطباخی استعمال میکنند. (ناظم الاطباء) ، چیزی از چوب و جز آن که دارای سه پایه باشد که چیزی بر آن نهند. (یادداشت بخط مؤلف) ، آلت سیاست که گناهکاران را بدان بسته تازیانه میزدند: مثال داد تا بر آن راه که آن مخاذیل آمده بودند سه پایه ها بزدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 40). تانزد شاه شب سه پایۀ خویش بود ترسان دلش ز سایۀ خویش. نظامی
آن چه دارای سه عدد پایه باشد میز سه پایه، آلتی فلزی مرکب از سه پایه متصل به دایره ای فوقانی که دیگ را بر آن گذارند و در زیر آن هیزم یا زغال افروزند دیگدان، آلتی فلزی دارای سه عدد پایه که دوربین عکاسی را بر روی آن نصب کنند، آلتی دارای دو پایه چوبی ثابت و یک پایه چوبی متحرک که تابلو نقاشی را روی آن گذاشته کار کنند. یا سه پایه تا شو. سه پایه ای است که برای مسافرت و استفاده از مناظر طبیعی و آسانی حمل و نقل از سه پایه تا شونده تشکیل شده
آن چه دارای سه عدد پایه باشد میز سه پایه، آلتی فلزی مرکب از سه پایه متصل به دایره ای فوقانی که دیگ را بر آن گذارند و در زیر آن هیزم یا زغال افروزند دیگدان، آلتی فلزی دارای سه عدد پایه که دوربین عکاسی را بر روی آن نصب کنند، آلتی دارای دو پایه چوبی ثابت و یک پایه چوبی متحرک که تابلو نقاشی را روی آن گذاشته کار کنند. یا سه پایه تا شو. سه پایه ای است که برای مسافرت و استفاده از مناظر طبیعی و آسانی حمل و نقل از سه پایه تا شونده تشکیل شده
آن چه که دارای سه عدد پایه باشد، میز سه پایه، آلتی فلزی مرکب از سه عدد پایه متصل به دایره ای فوقانی که دیگ را بر آن گذارند و در زیر آن هیزم یا زغال افروزند، دیگدان، آلتی فلزی دارای سه عدد پایه که دوربین عکاسی را بر
آن چه که دارای سه عدد پایه باشد، میز سه پایه، آلتی فلزی مرکب از سه عدد پایه متصل به دایره ای فوقانی که دیگ را بر آن گذارند و در زیر آن هیزم یا زغال افروزند، دیگدان، آلتی فلزی دارای سه عدد پایه که دوربین عکاسی را بر